۱۳۹۳-۰۲-۰۵

نوری علا نمونه تیپیک یک روشنفکر قلابی که ٤٠ سال به گمراه رفت، کشور را به نابودی کشاند و هنوز می گوید: انقلابمون را آخوندها دزدیدند!

نقدی بی مقدمه  بر چند نکته در دو مصاحبه آقای ن.ع.
الف - مصاحبه با آقای فلاحتی در برنامه" بی پرده بی تعارف" ؛  بررسی برخورد ناصادقانه به گذشته سیاسی
ب  - مصاحبه با آقای فروزنده در برنامه "همصدایی" ؛  بررسی برخورد ناصادقانه به سیاسی بازیهای امروزی

مصاحبه با آقای فلاحتی    
 ن.ع. به اصطلاح مبارزات سیاسی دینی خویش را از طریق آشنایی با افکار جلال آل احمد و  شریعتی از سالهای 1350 به بعد شروع می کنند، درجه مذهبی بودن ایشون به حدی بوده که به قول خودش رئیس دانشگاه وقت تهران به او پیشنهاد کار در دانشگاه برای رشته  جامعه شناسی دینی می دهد.

آقای ن.ع. حتی تز دانشگاهیش را نیز در رابطه با تشیع علوی و روحانیت شیعه می نویسد  و در ظمن از طریق سازمان برنامه و بودجه شاهنشاهی گذران زندگی می کرده است و با بورس دولت شاهنشاهی برای ادامه تحصیل راهی  خارج می شود:

 ن.ع. در مصاحبه با برنامه "بی پرده بی تعارف با آقای فلاحتی

______________________


 می گوید انقلاب را به آخوند باختیم و در مقابل این سوال که آیا شما با انقلاب اسلامی همراه بودید ؟ می گوید " آری  ، کسی که مخالف انقلاب 57 بوده باشد مشکل داشته " او در ادامه می گوید "من سعی کردم از طریق همکاری با آقای فروهر در جبهه ملی کاری کنم که مسیر کشور به سوی خواسته آخوندها نرود

ایشان از آنجایی که می خواهد اشتباهات خود را توجیه کند فراموش کرده است که داریوش فروهر(زنده یاد داریوش فروهر بر خلاف افرادی مثل ن.ع. در ایران ماند و مبارزه با حکومت دیتی را ادامه داد و سر بر راهش نهاد؛ (تنها فرد در رهبری جبهه ملی بود که از همان آغاز کار هیستریک با دکتر بختیار وتصمیمش برای نجات کشور و قبول نخست وزیری مخمد رضا شاه پهلوی مخالفت کرد  ، اتقافا آقای داریوش فروهر طرفدار همکاری همه جانبه با آخوندها و خمینی شد ، نمی خواهم از واژه دروغ و کلاشی سیاسی نام ببرم ولی برای روشن شدن این موضوع  ، ضروری می دانم تا کمی به عقب برگردیم و به اختصار رایزنیها و  تعاملاتی که در رهبری جبهه ملی در سال 56 ، جریان داشت ، و چگونگی قرار گرفتن  جبهه ملی در کنار خمینی، بهتر روشن شود  ، و مشخص گردد که چرا آقای ن.ع. به مانند همیشه ماله ای بزرگ در دست گرفته و به صاف و کردن دهها اشتباه مهلک زندگی سیاسی خود مشغول است



 دکتر سنجابی ،دکتر بختیار ،آقای ذاریوش  فروهر سه نفر اصلی از رهبران جبهه ملی بودند که به پادشاه فقید و به نام  جبهه ملی ، نامه ای بسیار محترمانه  ، با عنوان "پیشگاه اعلی‌حضرت همایونی"   نوشتند و از ابشان تقاضا کردند تا برای مقابله با آشفتگی درکشور تمهیداتی صورت دهد و بعد از آن محمد رضا شاه پهلوی با مذاکرات محرمانه ای که با همین رهبران جبهه انجام دادند علاوه بر 3 نفر فوق زنده یاد  دکتر صدیقی دیگر رهبرجبهه ملی نیز با شاه مذاکراتی انجام داد  و در پایان این دیدارها و مذاکرات محمد رضا شاه فقید   در مقابل شرط دکتر صدیفی که شاه باید در کشور بماند و پیشنهاد دکتر بختیار که پادشاه برای معالجه بیماری سرطان راهی خارج از کشور شود ، پیشنهاد آقای بختیار را پذیرفتند و تمام قدرت و اختیارات کشور را به جبهه ملی واگذار کردند و برای معالجه راهی خارج از کشور شدند

باید دقت کرد که دو ماه بعد از نامه جبهه ملی به پادشاه ، نخست وزیری بختیار در مجلس شورای ملی نیز تایید گردید ، و آنگاه محمد رضا شاه راهی خارج شند و کشور دربست در اختیار جبهه ملی و رهبرانش قرار گرفت

از چهار رهبر اصلی و مطرح جبهه ملی در سال 1356 سنجابی و زنده یاد فروهر( که در جریان قتلهای زنجیره ای قربانی
جلادان حکومتی گردید و پیکر او و همسرش پروانه فروهر را با دشنه مثله مثله کردند )  با نخست وزیری بختیار مخالفت کردند آقای دکتر صدیفی سکوت اختیار کرد  و دراثر گقتگو های مکرر بعدی  دکتر  بختیار با دکتر سنجابی ، بعدها این دو قرار گذاشتد تا سنجابی هم مخالفتی با نخست وزیری آقای بختیار نکند ولی آقای فروهر شدیدا مخالف بوده و توانست نظر سنجابی را نیز دوباره تغییر دهد . در نهایت جاه طلبی سنجابی بر منافع ملی اش چیره گشت و او که قرار بود برای شرکت در اجلاس بین الملل سوسیالیستها راهی کانادا شود ، به جای شرکت در اجلاس کانادا ، به فرانسه برای دستبوسی پیرمردی بی احساس و بی رحم به نام خمینی ، رهسپار می گردد
ودیدیم که کار آستانبوسی ،دکتر کریم سنجابی در نهایت به آنجا می رسد که آن نامه استغاصه آمیز و افتضاحش را به خمینی  می نویسد 

______________________



بی بی سی  ؛ صدای  کریم سنجابی: قدر خمینی را ندانستیم

، و اینگونه زنده یاد بختیار ، مردی که از همه چیزش برای نجات  کشورگذشت ، تنهای تنها  ماند ، او را نیز جنایتکاران ارسالی ولی فقیه جماران در فرانسه کشتند ، یاد و نامش جاوید


بسیاری از نخبگان سیاسی کشور معتقدند اگر جبهه ملی همانطور که بختیار با خواهش و تمنا  3 ماه  وقت می خواست ، و جبهه ملی به جای خمینی جانب بختیار را می گرفت ،  او می توانست ایران را از فرو درغلطیدن به ورطه نعلین و سنگسار آخوند و حکومت دینی  نجات دهد . زنده یاد دکتر بختیار ، زمانی که دیگر ایران در چنگال مرتجعان اسیر شده بود و از پیکرش خون آزادیخواهان و وطنپرستان می چکید  ، در خارج از کشورچنین گفت ؛

 زندانیان سیاسی را آزاد کردیم، به تمام رسانه ها آزادی مطلق بیان و پس از بیان دادیم ، آزادی سندیکاها و تظاهرات دادیم ، همانطور که پادشاه هم قول داده بود قرار گذاشته بودیم تا به زودی انتخابات کاملا آزاد برگزار کنیم و ایران را به یک کشور کاملا دموکراتیک تبدیل کنیم ، زنده یاد بختیار با آه و افسوس ادامه می دهد  که این بی وطنان به من 3 ماه وقت ندادند و آن شد که همه دیدیم

باید توجه داشت که از اواخر سال 1355 تا سال57 وقت برای هر گونه نجات ایران به دست وطنپرستان بود ولی تقریبا تمام رهبران سیاسی احزاب موجود در کشور از نهضت آزادی و جبهه ملی گرفته تا سازمانهای مجاهدین ، توده ای و فدایی به جای اصلاح حکومت پادشاهی که همه نوع آمادگی آنرا داشت  و در عمل هم ثابت کرد ،  ولی دیدیم که آنها  به مانند همین نوریعلاها  جانب ویرانی ایران و فاجعه 57 را گرفتند و طوطی وار تکرار و تکرار می کردند که راهی جزء رفتن زیر ابای آخوند نبود و  ایشون امروز هم ، همچنان می گوید ؛ که  "آری ، ما راهی جژء انقلاب خمینی نداشتیم ، و اگر کسی از انقلاب اسلامی 57  دفاع نکند دارای مشکل است" ،

اینکه در کشور آزادی سیاسی نبود دلیلی بر عفب گرد به گذشته و قرون وسطا نیست ، ما امروز که پرده ها کنار زده شده است ، به خوبی میدانیم که نیروهای سیاسی مخالف شاه هم دارای دید آزادیخواهانه و حقوق بشری نبودند آنها حتی  در زمینه آزادیهای سیاسی از نظام موجود عقبتر بودند البته هدف این نوشته تحلیل دلایل به وجود آمدن انقلاب اسلامی نیست چرا که حکومت وقت هم دارای ضعفها و اشکالات اساسی بود ولی اگر نبود آزادیهای سیاسی را دلیلی بر وقوع آن تغییر بدانیم ، بدون تردید به کژراه رفته ایم  ، این آزادیها داده شد و نیروهای مخالف ولی به جای بختیار جانب قهقرا را گرفاتد 
و به خمینی لبیک گفتند
این آقایان هنوز هم  همچنان طوطی وار تکرار می کنند  که ما امکان آگاه شدن نداشتیم  ما حزب نداشتیم چون در کشور آزادی نبود ، در تعجبم که اینها همه در کاندا،انگلستان، روسیه ، چین و آلمان جا خوش کرده بودند منجمله آقای ن.ع. (که در انگلستان تشریف داشتند ) و از آزادی کامل هم برخوردار بودند

همین آقای ن.ع.  طبق اطلاعات خودش چندین سال قبل از سال 57 در انگلستان با بورس حکومت شاهانشاهی می بایست تحصیل می کرد تا برای خدمت به ایران آماده شود ولی می بینیم که به قول خودش نه تنها درسش را به اتمام نرساند ، بلکه  به خاطر خودشیفتگی ایدئولوؤیک و بلاهت سیاسیشان و یا به دلیل جذب شدن در موسسات نفتی،امنیتی کشورهای دیگر کاری کردند که امروز در کشور کورش و سعدی و حافظ ، احکام شرع 1500 سال پیش ، جاریست و هنوز هم بعد از 34 سال مشغول ماله کشی هستند

آقای ن.ع.  ،  برای دفاع از فاجعه ای به نام انقلاب اسلامی به سوی رهبران جبهه ملی که به بختیار پشت کرده بودند گروید و در رکاب فروهر شروع به قدم زدن کرد و جویای نام و آوازه شد ولی گویا نزدیکان فریبکار خمینی از تمام این جاه طلبان سیاسی یک خواسته داشتند  و آنهم نوشتن "توبه نامه" بود  و  تا رسما توبه نمی کردند (توبه نامه سنجابی ، بازرگان و....) آنها را نمی پذیرفتند  و آقای ن.ع. نیز توبه نامه ای با این عنوان برای خمینی نوشت (امام خمینی پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیع)  و از آنجاییکه سرسپرده گان نادان وجاهل ، دارای نام  ، فراوان بودند ، آخوندها آقای ن.ع. را به بازی نگرفتند

ن.ع. خوب می داند که زنده یاد بختیار ، زمانی که به نخست وزیری رسید به همراه زنده یاد دکتر صدیفی تنها رهبران جبهه ملی وفت بودند که برای مقابله با آخوندهای مرتجع عملا وارد صجنه شدند و از افرادی مثل ن.ع. و تمام الیت آن وقت ایران خواستند تا با آنها همکاری کنند  تا  کشور در زیر نعلین آخوند به قهقرا نرود ولی این فرصت طلبان به دهها انگیزه ، ناسالم و جاه طلبانه تصمیم خود را گرفته بودند وپی در پی برای خمینی نامه های فدایت شوم می نوشتند ، نامه ن.ع. به خمینی که اورا رهبر بزرگ نهضت اسلامی معرفی کرده بود مسسیر سیاسی اورا تعیین کرد منتها امروز که بیشتر از سه دهه از آن تلریخ می گذرد ، در رسانه های برون مرزی ،  خیاثت خود به  ملت ایران را توجیه می کنند

منبع: اسماعیل نوری علا، در ۲۳ آذرماه ۱۳۵۷   : 
    نوریعلا :  اسلام واقعی که بت می شکند، نه آنکه بت می آفریند"امام خمینی پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیع است،.او رهبر سیاسی جنبش است، جنبشی که تعریفی جز برانداختن ظلم و تقلید کورکورانه و شکستن بت های دیکتاتوری سیاسی و مذهبی ندارد. چه کس او را امتحان کرده تا بداند آیا از همه علماء به علم دین واقف تر است یا نه؟ و چگونه این اعلمیت، و در نتیجه، رهبری غیرانتخابی و تحمیلی، مردم را به تقلید از او کشانده است؟ نهامام خمینی را مردم " انتخاب" کرده اند، به جهت اینکه در عین علم به احکام شرع به مقام ارشدیت نیز رسیده است.او در پی آن است تا ما را از دیکتاتوری همه اقشار حاکم و خواستار اطاعت کورکورانه برهاند.و هر آنکس از روحانیت سنتی که در این راه قدم گذارد مقدمش گرامی است، اما اگر تردیدی در این راه از خود نشان دهد دیگر کسی برای رساله و اعلمیت و زهدش ارزشی قائل نمی شود.اکنون علم را با عمل می سنجند.اکنون نقاب ابا ( اشتباه از متن است، عبا صحیح است) و عمامه کنار زده شده است و رهبری مردم شیعه باید از آن کسی باشد که امام کفن پوش کربلا را در پیش روی دارد.جز این، هر رهبری، حتی در اوج محبوبیت، یکشبه در بایگانی تاریخ مطول ما مدفون خواهد شد"ه
."
مصاحبه با آقای فروزنده

______________________



آقای فروزنده برنامه ساز تلویزیون اندیشه در تاریخ . 03.04.2014.مصاحبه ای را با آقای نوریعلا ترتیب دادند و ابتدا از سرنوشت غمگین ایران و سرنوشت ریحانه ها واعدامهای هر روزه در ایران صحبت کردند
ایشان با مخاطب قرار دادن ن.ع. از او می پرسند ، آقای ن.ع. ما ایرانیان بعد از آن افتضاح سال 57 چکار باید کنیم ؟ فروزنده ادامه می دهند و با تاثر و اندوه همراه با پشیمانی می گوید ، که آین انقلاب اسلامی چه بر سر کشور آورد و من هم خود را در سرنوشت ریحانه و ریحانه ها مقصر می دانم ،  نظر شما چیست اقای دکنر ؟

و آقای دکتر بادی در غبقب می اندازد و می گوید  چون احزاب سیاسی نداشتیم و نمی توانستیم آگاه شویم ، انقلاب شد و خوب انقلاب هم ریخانه ها را اعدام می کند ، البته این کل منظور ایشون از 10 دقیقه صغرا کبری چیدن ایشون بود

حتی اطلاعات تاریخی چناب دکتر آنقدر پایین می باشند که در همین صغرا کبری چیدن هایشان ، جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه را به احمد شاه نسبت می دهند

این "روشنفکران" قلابی که  بانی و باعث به قدرت رسیدن آخوند در ایران شدند  یکی دو تا نیستند و البته که یکی دوعلت هم به تنهایی نمی تواند تغیر و تحولات سال 57 را در ایران توضیح دهد .  ولی بی شرمانه ترین توضیح این است که دلیل به قهقرا بردن کشور و  ورشکستگی اقتصادی و فرهنگی  امروز کشور را به مانند نوریعلا ،به گردن شاهان  پهلوی اندازیم

متاسفانه بسیاری از سیاسیون ایدئولوژیک چه نیروهای چپ نما و چه اسلامگرایان سیاسی  دارای فرهنگی بسیار عقب مانده می باشند  و به جای اینکه ضعفها و اشتباهات خود را بررسی کنند،  ابتدا درپی توجیه شکستهایشان بر می آیند ، و سپس دیگران را بانی و باعث اشتباهاتشان فلمداد می کنند  آقای ن.ع بهترین نمونه این عقب ماندگی فرهنگی در ایران است

هم نسلیهای آقای ن.ع. که در آن دوران همه خارج دیده و دارای سواد آکادمیک نیز  بودند نمی توانند شکستی این چنین فاحش را  به گردن دیگران اندازند ، آنهم با این توجیه مسخره که من نا آگاه بودم و رفتم  انقلاب کردم و آخوند قرون وسطایی را جایگزین حکومتی مدرن و اقتصادی پویا کردم نه نه این ساده کردن قضایاست ، من و ما که در آن دوران سنی نداشتیم ، امروز از ن. ع. ها که شاه را بردند و خمینی را آوردند  می پرسیم و می خواهیم که پاسخگو باشند

اینها به جای نقد بی رحمانه عملکردهای خویش ،  درصدد ، توجیه آن سیاه کاریهای ایدئولوژیک بر می آیند و در این راستا  به قهقرا می روند و می گویند انقلاب را ما انجام دادیم  ولی وضعیت فلاکت بار کنونی کشور نتیجه کار دیگران است ،  آنهم با این توضیح مسخره تر که انقلاب را از آقای نو.ع. دزدیدند و او انقلابش را به آخوند ها باخت.... باید به ایشان گفت که نه چنین نیست آقای دکتر شما هم دستتان به مانند بقیه در این فاجعه ملی آلوده است

ن.ع. ها با دفاع از هیولایی به نام انقلاب اسلامی، کشور را به جایی رساندند که  دلار 7 تومان آن سالها، امروز یه بالای 3200 تومان سقوط کرده و  ایرانی که در آن دوران به تمام جهان بدون ویزا مسافرت می کرد امروز ارزش پاسپورتش در بین 182 کشور دنیا در رده 180 قرار گرفته است و.نام ایرانی مترادف شده است با تروریسم ، و این روند برای اولین بار از سال 1357 و نه قبل از آن شروع شد

ن.ع. ولی آنرا به گذشته قبل از 57 نسبت می دهد ، آیا ایشان  فیلش یاد هندوستان نکرده است و دوباره نمی خواهد  با کالای دین و ایمان به وطنفروشی رود ؟  اتفاقا محسن رصایی فرمانده سابق سپاه و دبیر شورای مصلجت نظام، نیز ورشکستگی اقتصادی امروز کشور را نه ناشی از بی عرضگی مدیریتی خود و سران حکومتش ، که آن را به نظام پهلوی  نسبت می دهد
این توهم فکری و توجیه ابلهانه این افراد دقیقا به مانند این است که بگوییم دموکراسی امروز ایتالیا و آلمان باعتش هیتلر و فاشیسم نازی و موسولینی بود و یا ورشکستگی و فروپاشی اتحاد شوروی سوسیالیستی باعثش نه لنین،استالین ، خروشچف و تئوریهای پوچ و ورشکسته اقتصاد دولتی و حزبی ناشی از تفکرشان بود بلکه این کاترین و پتر وتزارهای روس بودند که افتصاد سوسیالیستی شوری را از هم پاشاندند

ن.ع. در ادامه همین مصاحبه تلویزیونی می گوید که شاه مریض بود ، شهبانو زن بود و ولیعهد هم هنوز جوان بود و چاره ای نبود جز خمینی (نقل به مظمون)، ایشان فراموش می کنند که شهبانو فرح اگر چه یک زن بود و است ولی در همان دوران ، صدها روشنقکرو نخبه سیاسی از شاعران و هنرمندان به نام کشور در موسسه هایی که تحت هدایت  ایشان بودند ، به کشور خدمات شایانی کردند و اگر همین زن که تاج بر سر نهاده بود مسئولیت این نهادهای فرهنگی و هنری را نداشت ، ما امروز از حضور صدها شاعر و هنرمند در کشوربی بهره بودیم و اتفاقا با همان نیروهای دگراندیش ، قدمهای بزرگی برای کشور برداشتند .انجمن فکری کودکان و نوجوانان ، دهها نخبه فرهنگی به جامعه تحویل داد ،حال چگونه است که آقای ن.ع. چنین بانوی مقتدری را با خمینی ، این شیاد و شارلاطان قرن بیستم مقایسه می کند و خمینی را بر می گزیند ، علاوه بر این ایشان حتما به یاد می آورند که در جریان وقایع سال 1342 یکی از خواسته های مرتجعین این بود که شاه آزادیهای داده شده به زنان کشور را پس بگیرد و دکتر مهرانگیز منوچهریان که یکی از حقوقدانان به نام ایران بود فقط به دلیل همین تفکر مردسالار و زن ستیز حاکم در جامعه از نیابت سلطنت کناره گیری کرد .
در وصف سیاه کاریهای این قوم هر چه گفته شود کم است

آقای فروزنده که متوجه برخود یک جانبه نوری علا در مقصر جلوه دادن پهلوی ها برای تمام مشکلات کشور  می شود از او می خواهد که نقش نوریعلا ها را هم در نقد به گذشته از یاد نبرد و به آقای ن.ع.  متذکر می شود تا در فکر راه حلی برای نجات ریحانه ها از اعدام و نجات امروز  کشور باشد  ولی ن.ع.  خیلی سریع و بعد از ترحم سنی به خویش ، دوباره بر می گردد به همان کینه توزیش و این بار سمت حملات بی پایه خویش را به سوی  آقای رضا پهلوی و شورای ملی ایران نشانه می گیرد، او  رژیم جمهوری اسلامی، پوتین روسی ،  آمریکا و تمام دنیا را رها می کند و پهلویها را در محور تهمتها و تخریبهایش قرار می دهد چرا که به به زعم او باعث تمام مشکلات آنها هستند ،  او حتی به غرب (آمریکا) هم حق می دهد که  با جمهوری اسلامی به خاطر منافعش کنار آید و از روسیه ، چین والبته انگلستان هیچ نمی گوید
.
آقای ن.ع.  به جای اینکه به تخریبهای هیستریک خودش در مسیر اتحاد ایرانیان در همین 3 سال گذشته اشاره کند و اینکه خود او مدتی با اصلاحطلبان پرید و مدتی هم با نیت ناپاک رئیس شدن بر فعالیتهای شاهزاده رضا پهلوی به او نزدیک شد و پس از نا امید شدن از آن به دنبال سازمانهای فومی و ملت سازان اقتاد ولی آنها نیز پی به اهداف محربش بردند و در نهایت با تعدادی که به قول آقای دوشوکی مجیز گویش شده بودند رفت سازمانی را به نام سکولارهای سبزتشکیل داد و در تمام این فعالیتها با شکست روبرو شد . او به جای نقد یا معالجه روان ناراحت و فعالیتهای مخرب خویش در طی بیش از 40 سال به اصطلاح مبارزه چاره ای اندیشد ، برای چندمین بار به شاهزاده رضا پهلوی و شورای ملی ایران حمله می کتد و می بینیم که  همان تهمتهای همیشگی رژیم را این بار از زبان ن.ع.  می شنویم که  "پولها" چه شد و چرا  در شورای ملی به من آن بالاها جایی ندادید تا بتوانم آنرا هم به ماند چندین همایش سیاسی دیگر از هم بپاشانم

آری آقای ن.ع. در همین یک مصاحبه به شکست قطعی خویش اذعان کرد ولی به مانند شکستشان در انقلاب اسلامی ، این بار به جای پادشاه فقید ، فرزند ایشان ،  و شورای ملی ایران را باعث این شکست معرفی می کند . تو گویی ازشاهزاده رضا پهلوی و  شورای ملی، می طلبد ؛  که چرا به جاه طلبی و بی خردی 40  ساله او مرهمی نگذاشته اند

در پایان باید به این حقیقت اذعان کرد که ؛ بی سوادی سال 57  از مغز جوانان ایران رخت بر بسته است ، ما همه امروز دیگر خوب می دانیم که شما  به اصطلاح روشنفکران نسل 57 ،  پهلوان پنبه هایی بیش نبودید  که امروز و در آستانه 80 سالگی زندگی خود ، تازه متوجه شکست خود شدید (مگسی در لیوان آب غرق می شد ، فریاد برآورد که جهان در حال غرق شدن است ) ، البته همچنان مرغتان یک پا دارد و نمی گویید که خود مرتکب اشتباهات مهلکی شده اید ، و همچنان دلیل این شکست را در دیگران می جویید ، شما به خویشتن نمی گویید ، که شکست  نتیجه آن بد کاری شما در سال 57 و پس از 57 بود. طوری که امروزه روز  ریحانه های 20-30 ساله به جای زندگی سرشار از شادی و مجبت باید در گوشه  زندانهای جای جای ایران بپوسند ویا در بالای دار با رقص مرگ زندگیشان به پایان رسد ، ملیونها معتاد در کشور ، از آن بیشتر بی کار و فراری از کشور ، و هر ماه دهها اعدامی
آری در بیچاره کردن ملتی ، یکایک شما سهیمید شماها هم به مانند رفقای دیگرتان که امروز در حکومتند ، باعث شدید ملتی را به ورطه نیستی بکشانید .

آقای ن.ع.  ؛ شما  به قول خودتان از مذهب به دین و ایمان رسیدید(در مصاحبه با آقای فلاحتی)  و به خمینی لبیک گفتید ، این اولین کار سیاسی شما بود ، نتیجه این اشتباه شما را جوانان امروز ایران با شلاقهای بر گرده هاشان ، در زندانها و بر چوبه های دار می پردازند د شما یک حکومت سکولار و مدرن البته با ضعفهایی که قابل اصلاح بود ، را شکستید ، چه جایگزینی داشتید ؟ آیا تمام آن مغزتان و اندوخته های فکریتان غیر از دیکتاتوری پرولتاریا و جامعه مسخره بی طبقه توحیدی بود ؟ آیا کدامیک از شما در سال 57 به فکر آزادی و حقوق بشر بودبد ، از دموکراسی و انتخابات آزاد صحبت می کردبد ؟ شما ما مردم را به زیر نعلین هیولایی به نام آخوند سیاسی تنها رها کردید و خود راهی غرب شدید و آنوقت در خارج از کشور دهها مقاله اندر فوائد سکولاریسم می نویسید

فعالیتهای سازمانی شما در سالهای گذشته هم کاملا مشکوک ، مخرب و بی نتیجه بود شما نتوانستید حتی چند نفر آزادیخواه را دور هم جمع کنید . ولی به شورای ملی ایران "جزامی" می گویید  و حالا برای تمام این شکستهای یک عمر "مبارزه" بی نتیجه و مهلک خود دوباره به پهلوی چسبیدید که آقا اگر ما نمی نوانیم متحد شویم ، دلیلش من نیستم ، آن دیگری باعثش می باشد ، سهم شما در این بین چه بوده آقای ن.ع. ؟
اولا جناب دکتر، جذامیها هم انسانهایی مثل من و شما هستند  ولی دارای نوعی بیماریند و نباید از آن توحین ساخت
دوما همین جذامیها که برای شما خیلی بدند در زمان آن خدا بیامرز مورد همه نوع لطف و مرحمت قرار گرفتند  شهبانوی ایران اتفاقا برای این هموطنان آسایشگاههایی ساخت و در کنارشان ایستاد ،


حتی زنده یاد فروغ فرخزاد هم در همین ارتباط فیملی برای قربانیان جزامی ساخت و شهبانوی ایران اولین نفری بود که این فیلم را دیدند آری اینها زنان افتخار آفرین تاریخ سرزمینمان هستند

توصیه من به افرادی مثل  آقای ن .ع.  این است که باز نشسته شوند و ما مردم ایران را بیش از این شر مرسانند به خیر شما امید نیست ما مردم بدون شما خودشیفتگان و دکانداران سیاسی بهتر می توانیم حاکمیت ظالم و جنایتکار را از اریکه قدرت به زیر کشیم

 

۱۳۹۲-۰۲-۱۸

فوکوس، حربه کثیف وزارت اطلاعات، برای فلج کردن اپوزسیون خارج از کشور.


اجازه دهید خط به خط داستان را جلو برویم:

الف_ مهران براتی کیست؟!

1-      یک ایرانی بسیار ثروتمند در آلمان زندگی می کند که نام او مهران براتی است. او رابطه نزدیکی با حسین موسویان، سفیر ایران در آلمان داشته است. موسویان، مذاکره کننده هسته ای ایران، یکی از دیپلمات های بد نامی است که به صورت مستقیم، در ترور مخالفین رژیم در رستوران میکونوس، دست داشته است
2-      در هنگام ترور در رستوران میکونوس، آقای براتی نیز جزو کسانی بود که قرار بود در آنجا جاضر باشد، اما در جلسه شرکت نکرد.
3-      چند سال قبل، دختر آقای براتی، مینو براتی 29 ساله، با آقای یوشگا فیشر پنجاه و چند ساله، وزیر سابقه خارجه آلمان ازدواج کرده است.
4-      مطبوعات آلمان، خانم براتی را به اعمال نفوذ در سیاست های خارجی دولت آلمان به نفع رژیم متهم می کنند. مصاحبه آقای براتی که چنین اعمال نفوذی را تکذیب می کند، در اینجا ببیند.
ب_ یوشگا فیشر و لابی گری برای پروژه انرژی: 

5-      یکی از پول سازترین پروژه های اقتصادی حال حاضر دنیا، تامین گاز اروپا از خاورمیانه است. چون اکنون گاز اروپا از روسیه تامین می شود و روسیه، از این به عنوان یک اهرم فشار استفاده می کند و همینطور، قیمت را افزایش می دهد.
6-      پروژه انتقال گاز عراق و ایران به اروپا، با نام پروژه The Nabucco-West pipeline  است، سر خط اصلی این پروژه ایران است، چرا که دارنده اصلی گاز در منطقه و همینطور بازیگر اصلی در عراق محسوب می شود.
7-      یوشگا فیشر، بعد از اینکه از وزارت امورخاجه کناره گرفت،  بارها در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر شده و با مقامات ایرانی دیدار کرده است.
8-      کسی که لابی گر اصلی این پروژه در اروپا محسوب می شود، آقای یوشگا فیشر است! مقاله نیویورک تایمز.
تا اینجای کار، آقای براتی و فیشر را داشته باشید و همینطور، پیشنیه این افراد در سو استفاده از نیروی سیاسی خود برای کارهای اقتصادی!

ج_نشریه فکوس به کجا وصل است؟! 

9-      نشریه فکوس، نشریه ای است که متعلق به یک گروه عظیم تجاری در آلمان وصل است. هر چند که سهامدار رسمی فکوس، Hubert Burda  است، اما این شرکت، بخشی از یک گروه عظیم اقتصادی است که سهادار چند شرکت بزرگ هستند.
10-  نشریه فکوس، قبلا نیز به جعل اخبار متهم شده است (گزارش اشپیگل)
11-  آقای براتی، رابطه بسیار صمیمی و نزدیکی با این گروه اقتصادی عظیم در آلمان دارد.

د-  اما شورای ملی ایرانیان و  ربط فکوس: 

12-  در پی درخواست جمعی از فعالان سیاسی، رضا پهلوی قبول می کند که پا پیش بگذارد و در تشکیل یک طرح ملی برای اتحاد اپوزسیون مشارکت کند. چندین گروه سیاسی به این طرح می پیوندند. از افراد داخل کشور گرفته تا گروه های منتقد رضا پهلوی. همه نیز با روی گشاده و امید، از این طرح استقبال می کنند.
13-  نشریه فوکوس، تقاضای مصاحبه به رضا پهلوی را می دهد. رضا پهلوی می پذیرد و در جلسه شرکت می کند. وقتی مصاحبه چاپ می شود، همه با تعجب می بینند چیزهای عجیبی از زبان رضا پهلوی نوشته شده است، حتی اسم او نیز به جای رضا، سیروس نوشته شده است.
14-   از قول رضا پهلوی گفته شده که من شاه قانونی کشور هستم و رضا پهلوی، خودش را با ماندلا و گاندی مقایسه کرده است، از طرفی خواستار حمله نظامی به ایران شده است!
15-  جالب اینجاست که رضا پهلوی صدها سخنرانی داشته است، همه آنها در تضاد با این متن بوده اند.
16-  کسانی که با حال و هوای مذاکرات شورای ملی آشنا بوده اند، می بینند که این سخنان، چون زهر به بدنه شورای ملی تزریق شده است.
17-  رضا پهلوی فورا این سخنان را تکذیب می کند، و از نشریه فوق می خواهد که نوار سخنان او را منتشر کند، اما نشریه فوق سرباز می زند و تاکید می کند که این سخنان درست بوده است.
18-  رضا پهلوی دست به دامان قانون می شود، و وکیل می گیرد، بعد از اینکه وکیل اقدام حقوقی علیه فوکوس را شروع می کند، اما نشریه فوق، از ارایه نوار و یا چاپ تکذیبه، سرباز می زند.

19-  بسیاری از آزادی خواهانی که قول همکاری و مشارکت در شورای ملی را داده بودند،  سرخورده می شوند و از حمایت دست می کشند. اکثر آنها می گویند رضا پهلوی، دنبال دمکراسی برای ایران نیست و می خواهد شاه دیکتاتور ایران بشود. آنها به سخنان رضا پهلوی در فکوس اشاره می کنند و می گویند او حرف دلش را زده، و چون فکر می کرده این نشریه آلمانی است، ایرانی ها آنرا نمی خوانند و حرف دلش را زده است.

20-  ختم کلام اینکه این مصاحبه، باعث جنگ و دعوای عجیبی در اپوزسیون می شود، کار به جایی می رسد که بسیاری از آزادی خواهانی که از ابتدا، خواستار مشارکت در طرح شورای ملی بودند، به حمله به آن می پردازند و می گویند: این شورا، بازی رضا پهلوی برای رسیدن به قدرت است و اصولا او نمی فهمد دمکراسی چیست!

به همین راحتی، رژیم ایران، به کمک یکی از نشریه های خارجی، تنها با خرج چند میلیون دلار رشوه به آن نشریه، موفق شد که ضربه ای جدی به شورای ملی وارد کند.

ذکر این نکته ها جالب است که: 

21-  رضا پهلوی مطالب این نشریه را تکذیب کرده است. (یعنی عملا می گوید فکوس دروغ می گوید)، و برای اثبات، از نشریه فکوس می خواهد نوار این سخنان را منتشر کند.
22-  در عرف مطبوعاتی، ارایه نوار به فردی که با او مصاحبه شده است، حق افرادی است که با آنها مصاحبه شده است.
23-  با توجه به اینکه نشریه فکوس، از انتشار این نوار سرباز می زند، می توان با قاطعیت گفت که او دروغ می گوید.
قرارداد تجاری یک شرکت چینی در تهران: 

24-  چند ماه بعد از انتشار مطلب فکوس، یک کنسرسیون چینی، یک قرارداد عظیم با متروی تهران، برای گسترش آن امضا می کند، و نام آقای براتی، در میان آن کنسرسیوم به گوش می رسد...! 
ختم کلام اینجاست که افرادی با پیشینه عجیب، در مسیر تشکیل شورای ملی و اتحاد ایرانیان، سنگ اندازی کرده اند.